موسسه بین المللی حقوقدانان آسیا | دفتر وکالت امروز ۱۴۰۳/۰۹/۰۱

وکالت

اگر نظام آفرينش را با دقت بررسي كنيم در مي يابيم كه خدا جهان را بر اساس حركت و كار قرار داده و سير تكاملي موجودات را بر اين پايه استوار فرموده است . از ذره تا خورشيد هر يك از موجودات كوچك و بزرگ اگر از فعاليت و كار باز ايستند به مقدار خويش به گو شه يي از اين نظام بزرگ لطمه مي زنند ، و در سير تكاملي خود نيز وقفه و خلل ايجاد مي كنند.

انسان نيز جزيي از اين جهان است و در چنين صحنه پر تلاشي نبايد بيكار بماند ، زيرا دور از خرد و انصاف است كه موجودي از فعاليتها و حركتهاي ديگر موجودات بهره بگيرد و خود بهره ندهد و سر بار يگران باشد . و نيز مي دانيم كه دستيابي به پيشرفتهاي معنوي و مادي با حركت و كار و كوشش امكان پذير است ؛ و آنكه تن به كار نمي دهد و از رنج كار مي پرهيزد و خود را از رسيدن به كمال باز مي دارد .

ديانت پاك اسلام كه قوانين آن به زير بناي محكم و ريشه دار فطرت بنا شده ، و مقرراتش خواسته ها و كششها ي فطري و نهادي انسان را در بر دارد به « كار » ارج مي نهد و بر خلاف برخي از اديان پيروان خود را به كار وا مي دارد و گوشه گيري را ناروا مي شمارد .

در اخبار پيشوايان اسلام آمده است : « ايّاكَ و الْكَسَل …. » . ( از كسالت و سستي بپرهيزيد ) .
چرا كه انسان بايد در اين جهان زندگي كند و براي زندگي نيز ناگزير از كار كردن است . شخصيت و سر بلندي در سايه زحمت و كار به دست مي آيد و آن كه مي خواهد در اجتماع مفيد باشد بايد كار كند . تنها با شركت فعالانه در اجتماع و با تلاش و كوشش شخصيت واقعي هر كس شكل مي گيرد و اثبات مي شود .جوانان بايد بدانند بيكاري ضربه بزرگي به شخصيت و آبروي اجتماعي آنان مي زند ؛ و كار و اشتغال موقعيتي برتر همراه با احترام به آنان مي بخشد و آنان را آزاد و بلند طبع ، مستقل و سربلند بار مي آورد .

تاريخچه شغل وكالت
فن وكالت از زمـاني پديد آمده كه افـراد از استعمال زور جهت حل اخـتلاف خود صـرف نظر كرده اند.
وكيل دادگستري يك عضو مستقل در مجموعه خدمات قضائي است . وكيل به كار آزاد ، اشتغال دارد و نوع فعاليت او با فعاليت اصناف متفاوت است . وكيل دادگستري اشتغال به مشاوره و وكالت مستقل در تمام زمينه هاي حقوقي دارد .

وكالت يكي از نهادهاي حقوقي قديمي است كه سابقه تاريخي طولاني دارد و نمي توان آن را در نقطه اي خاص از تاريخ بشر متوقف كرد و به نظر مي رسد كه بناي عقلا در نخستين جوامع متمدن بشر پايه گذاري آن باشد . در اين ميان وكالت دعاوي -كه بخشي از انواع وكالت است – در يونان رواج داشته و حتي مي توان ان را يكي از موجبات رشد منطقي و حتي فلسفه در آنجا دانست . وكالت دعاوي در رم قديم نيز بصورت فن ظريفي در آمده بود و رواج كامل داشت و مردم براي اثبات و احراز حقوق خود در دادگاه به كساني كه از قدرت بيان و استدلال بهرمند بودند و از قانون اطلاع داشتند وكالت مي دادند تا در دادگاهها و در مقابل حاكمان از حقوق آنها دفاع كنند .

 ، مورد قبول شارع مقدس قرار گرفته و در سنت مواردي از آن ديده مي شود .
در قوانين سابق ايران – كه هنوز برخي از آنها به قوت خود باقي مي باشد – نيز وكالت در متون مختلفي كه در فقه جايز شمرده شده ، جايز و رواج داشته است و در دعاوي با محدوديتهايي پذيرفته مي شده و قانوني بوده است . دليل اين محدوديتها در وكالت دعاوي ، آن بوده كه وكالت در محاكم مانند حرفه ي پزشكي و دارو سازي و امثال آنها از جايگاه والايي برخوردار بوده و هست و بايد صلاحيت شاغلين به آن احراز شود .

مفهوم شغل وكالت
هر فردي در چهار چوب قانون حق دارد در هر زمينه از حقوق ، از خدمات وكيل مورد انتخاب خود بهره مند گردد . هر شخصي مي تواند چه براي دريافت مشاوره ، چه در برابر دادگاهها ، چه در داوري و چه در برابر ساير ارگانها و مقامات ، وكيل دادگستري را به اختيار خود تعيين نمايد .
بنابراين با صرف قانون گذاري تمام كارها درست نمي شود . قانون مي تواند نه فقط به وسيله قانون شكنان كه قانون را رعايت نمي كنند ؛ مورد تجاوز قرار گيرد ، بلكه به گفته « اشـترن stern » اين يك واقعيت ابدي است .

در جايي كه بشر مراحل احـقاق حـق را تعقـيت مي كند ، اشتباهاتي نيز پيش خواهد آمد و ممكن است سهواً بي عدالتي هايي بوجود آيد . به اين دليل يكي از اصول ابتدايي حكومت قانوني اين است كه حكومت شغل وكالت را به رسميت بشناسد وكيل را در مقابل هر شخصيتي مورد حمايت قرار دهد .

وكالت و اهميت آن در جوامع امروزي
تمام روابط حقوقي مردم را طي فورمولها و موارد قانوني نمي توان پيش بيني نمود . هر موردي كه متن قانوني وجود داشته باشد به خودي خود حل اختلاف را نمي يابد ، بلكه احتياج به نظر يك نفر قاضي دارد و اوست كه بايد قانون را با حقيقت وفق دهد ؛ با وجدانترين مدعيان در موردي كه اخلاق و وجدان يا منافع شخصي وي اصطكاك پيدا مي كند ؛ از آن چشم پوشي مي كنند ، هر جا كه يك قاضي وجود دارد وجود يك وكيل ضروري است .

علاوه بر آنچه گفته شد مداخله وكلا در دعاوي از نظر روان شناسي تاثير عميقي دارد . ضرب المثلي است كه مي گويد « خداوند عالم با وجود آنكه از امور اشكار و نهان مطلع است ، معذلك ميان خود و مخلوقش واسطه هايي قرار داده است . » اين ضرب المثل مي فهماند كه مخلوق براي بر آورده شـدن حاجـات خويـش بايد مقـدسين را بين خـود و خـدا واسطه قـرار دهد ؛ پـس چگونه يك نفر قاضي كه از حـقايق امور اطلاعي ندارد ؛ مي تواند بي واسـطه با مـردم عوام مواجه گردد ؟
اصحاب دعوي به شخصي كه مانند خودشان دلسوز و با حسن ظن و خوشروئي گفته هايشان را استماع كند و محرم رازهايشان باشد ، احتياج دارند .

« اِگسو Aguesseaa » در مورد قداست شغل وكالت سخن زيبايي دارد و با بياني غير صريح مي گويد : كه هر كسي نمي تواند عهده دار شغل وكالت باشد و اين به خاطر محدوديتهايي است كه اين شغل براي صاحب خود ايجاد مي كند .
اومي گويد : « وكالت همانقدر قديم است كه قضاوت و همان اندازه نجيب است كه پرهيزگاري و تقوا و هان قدر وجودش لازم است كه عدالت … » . « وكيل با وجود آن همه قيد و بند اخلاقي و مقررات انضباظي هميشه از استقلال خود خرسند و راضي بود كه با رعايت آن مقررات در حفظ و استقلال خود ، استقلالش از تمام مشاغل آزاد ديگر زيادتر است . »

به هر حال امروزه ، حضور وكيل در دادگاهها را امري اجباري دانسته اند ولو خود متهم به آن مايل نباشد . با توجه به اين امر ؛ اگر دليل نقلي فقها بر رجحان دخالت وكيل دعاوي هم وجود نداشت ، باز حفظ مصالح عامه و اجراي عدالت اجتماعي و امنيت قضائي اقتضا داشت كه دخالت وكيل را در دعاوي و خصومات ، مخصوصا در دعاوي كيفري كه مسئله دماء و سلب آزادي است ؛ ضروري و رايج بدانيم .

نياز مردم به وكيل نيازي اساسي
كشور قانونمند ما از مدتها پيش تقريبا روابط زندگي مردم را به طور رسمي در چارچوب هاي قانوني قرار داده است . براي مردم خيلي از مواد قانوني كاملا نا آشنا هستند .
آنها بدون استفاده از كمك حقوقي نمي توانند اين قوانين را رعايت كنند . به اين ترتيب يك شهروند وابسته است به افرادي كه اين متون را بشناسند تا به او بگويند كه حقوقش چيست و تا كجا اين حقوق ادامه داشته و به كجا ختم مي شود . براي اين امر توانايي تخصصي لازم است كه ممكن است در بسياري از مشاغل يافت شود ، ولي تنها توانايي كافي نيست ،

مردم لازم دارند كه مشاورين و وكلاي حقوقي داشته باشند كه در خيلي از موقعيت ها بدون هيچ محدوديتي به او اعتماد كنند و از او مطمئن باشند كه كاملا غيروابسته است و البته با رعايت ، قانون فقط سعي در احقاق حق موكل خود خواهد نمود .

بنا براين وكلا بايد يك سري خصوصيات داشته باشند كه شايسته اعتماد مردم گردند :
۱- وكيل بايد ظاهرا مردي متين و موقر باشد . قدما مايل بودند كه وكيلشان فردي ۵۰ ساله باشد يا لا اقل قيافه ي ظاهري او مانند مرد ۵۰ ساله اي بنمايد .
۲- چه در قديم و چه امروزه وكيل نمي تواند در خانه ي اجاره اي سكونت داشته باشد و از هر نوع تبليغات صريح و ضمني بايد خود داري كند .

۳- وكيل در مراودات و معاشرتهاي خود محدود است تا ۱۵الي ۲۰ سال پيش حتي وكيل نمي توانست كسي را جز موكل خويش در منزلش بپذيرد يا در دفتر كار دلالان حضور پيدا كند يا با كسي جز همكاران يا افراد صنف خويش رفت و آمد نمايد .
و ساير خصوصياتي كه انساني كه لايق اعتماد مردم است بايد داشته باشد كه در اين مبحث كلام
ذكر تمام آنها نمي گنجد و فقط بايد به اين نتيجه رسيد كه وكيل عمر خودر ابايد صرف مردم كند و كمتر به خود توجهي داشته باشد و اين نشاني است بر محدوديتهايي كه شغل وكالت براي صاحب خود ايجاد مي كند .

با اين همه گاه سوءظن هايي راجع به وكلا وجود دارد . اين سوء ظن نسبت به وكلا در درجه اول با كساني است كه هرگز با وكيل تماس نداشته اند . اگر از پرسش شوندگان راجع به دلايل انتقاد آنها از وكلا پرسيده شود ، اين افراد يقينا در درجه اول جوابي را كه « ميشاگوتمن Micha Guttmann » در مـوارد ديگري داده بود ، خواهـند داد:« كه خدا را شكر مي كنـيم كه ما تا به حـال با وكيل دادگـستري سـرو كار نداـشته ايم ولي ما به طور متواتر بدگويي از آنها را مي شنويم .»